روز پزشك مبارك باد
تكنولوژي پزشكي و آينده‌ي بشر(2)
زندگي،آزادي و حمايت از كرامت انساني،مبارزه طلبي علم اخلاق
محمدمهدي خوشخو

وقتي مردم سال 1960 را به خاطر مي‌آورند، معمولاً به ياد ويتنام، آشوب فرهنگي و جنبش‌هاي آزادي‌بخش مي‌افتند. اما بايد به خاطر داشت كه آن زمان و پس از جنگ، فصل شكوفايي تكنولوژي پزشكي بود. دهه‌ي 60 شاهد ظهور دياليز كليه، انتقال اندام، قرص پيشگيري از بارداري، واحدهاي مراقبت ويژه، تنفس مصنوعي، تشخيص پيش از تولد و سرآغاز اميدهاي روشن انقلاب ژنتيك بود. ظهور اين پيشرفت‌ها با هم، شايد ميراث دراز مدت و حقيقي تاريخ باشد. در عين حال در طي همان دهه، جريان مهم امكان شبيه‌سازي انسان سخت مطرح شده بود. بچه وزغ همانندسازي بود و انتظار مي‌رفت كه اين كار به زودي براي بشر نيز انجام شود؛ البته اين انتظار، يك احساس تنفر براي بيشتر مردم به وجود آورده بود. در آن هنگام، تعداد كمي از دانشمندان كه در ميان آنها Josha Lederberg برندة جايزه‌ي نوبل نيز به چشم مي‌خورد، دلسرد نبودند و اين امكان را به عنوان نشانه‌اي از پيشرفت تلقي مي‌كردند.
Loon R Kass كه در سال 1966 يك دانشمند جوان در مؤسسه‌ي بين المللي سلامتي بود، طي نامه‌اي به واشنگتن پست، Loderbrg را به مبارزه طلبيد. بدين ترتيب يك بحث عمومي روي اين موضوع درگرفت و پس از گذشت 30 سال همانندسازي انسان رخ داد، ولي همچنان Kass بازنايستاد.
در سال 2001 يك پرفسور مشغول خدمت در كميته‌ي عقيده‌ي اجتماعي (انديشه) در دانشگاه شيكاگو، به سمت رئيس هيأت اخلاق زيستي منصوب شد.
Kass به طور شايسته‌اي اعضاي هيأت را در يك بحث طولاني بر روي همانندسازي هدايت كرد و نتيجه اين شد كه آنها با همانندسازي انسان مخالفت كردند، اما استفاده از جنين همانندسازي شده را براي اهداف تحقيقي مجاز دانستند. هر چند براي Kass، همانندسازي در هر شكلي، يك تهديد اساسي براي انسانيت و كرامت محسوب مي‌شود.
در سال 1969، Paul Ramsey دانشمند علوم ديني اظهار داشت: «من از Kass براي كمك به من و همقطارم، Willark Gaylin براي استقرار مركز Hastings دعوت كردم» كه در نهايت اين مركز، محل نخستين گروه تحقيقي جهان در خصوص حوزه اخلاق زيستي شد. او توافق كرد كه بر روي بسياري از پروژه‌هاي مركز Hastings كار كند و به رؤساي هيأت براي سال‌هاي متمادي خدمت كند، ولي با گذشت زمان، اين مركز نه تنها مشكلي را حل نكرد، بلكه سبب‌ بخشي از مشكلات شد.
نظر به اين تاريخچه، من از درخواست تجديدنظر اين كتاب متعجب بودم.
ويراستار به خوبي گفته كه اين امر به دليل اين است كه من بايد در راه‌هاي موردنظر Kass متفاوت باشم؛ چگونگي عملكرد من و Kass و دلايلي كه اخلاق زيستي مي‌تواند نقش مهمي را در بازرسي و هدايت تحقيق زيست پزشكي و نوآوري‌هاي تكنولوژي ايفا كند، در اين كتاب به خوبي توصيف شده و مي‌تواند مسيري را كه از آن طريق ما مؤسسات مركزي را هدايت مي‌كنيم و تفكر نوع بشر و گذران زندگيمان را تغيير دهد.
بسياري از سنت‌هاي معنوي و اصول فرهنگي‌مان در معرض خطرند و مخصوصاً حقايق بديهي و آشكار در تعبيرمان از استقلال در حال نابودي‌اند.
Kass مي‌نويسد: «ما بسيار هواخواه مناظره علمي دربارة طبيعت و بشر هستيم كه هم به ما قدرت عظيمي را مي‌دهد و در عين حال، تمام استانداردهاي ممكن را براي هدايت و بهره‌گيري از آن تكذيب مي‌كند».
استانداردهايي كه ما داريم، مورد حمله واقع شده و اخلاق علمي تنها به ميزان كمي مقاومت كرده است. در گذشته اخلاق زيستي بر روي مسائل بزرگتري متمركز بود، اما در حوزه‌ي عملش با اين كه مي‌تواند تنظيم كننده‌ي اخلاق زيستي باشد، براي مثال حمايت از موضوعات تحقيق، پيشرفت در بهبود بيماري و تدبير رويه‌هاي هدايت و مراقبت در سال‌هاي پاياني زندگي، مسائلي بودند كه در حوزه پزشكي مطرح مي‌شدند.
من اميدوارم كه كتاب Kass دلايلش را پيش برد. مايه‌هاي عمده‌ي كتاب وي، شفافيت، نثر انتقادي، هيجان، اهميت و جلوه‌ي نامعمول مي‌باشند؛ همچنين بسياري از موضوعات بحث شده به طور ساده آورده شده‌اند.
برد كتابKass بيش از يك مجموعه‌ي كلي از مسائل اخلاق زيستي است و از آغاز به انتهاي زندگي مي‌رسد با يك توجه جزئي در مسير اخلاقي علم و تكنولوژي، بيولوژي مولد و ژنتيك.
در مورد اين موضوعات، Kass نوشته كه نوع انسان، خودش روي تخت عمل جراحي قرار مي‌گيرد و براي تغيير، اصلاح نژاد و طراحي عمده آماده مي‌شود. در آزمايشگاه‌هاي بزرگ، آكادميك و صنعتي، نيز محققان جديد با اطمينان، توانائي‌ها‌يشان را جمع مي‌كنند و اين در حالي است كه انجيل‌نويسان در خيابان، به طور پرشوري آينده‌ي بشر را پيشگويي مي‌كنند.
Kass روي فلسفه‌ي معاصر و كوتاهي‌اش در تمايل به خردگرايي، سختگير است و فلسفه در هيچ حالتي اندوخته زيادي براي نوع عالي و خرد عميقي كه موردنظر Kass است، ندارد.
يك زبان شايسته بايد كار را انجام دهد و آن همان قانون است كه به صورت يك زبان تقريباً اخلاقي استفاده مي‌شود.
اما مفهوم بزرگي (كرامت) به عنوان يك رقيب براي تعالي كه ايده‌آل انگيزش عمومي است؛ مانع‌هاي زيادي دارد.
اولين دردسر «كرامت» به صورتي كه Kass آن را مسلم فرض كرده، اين است كه آن يك تجرد و يك سادگي منحصر به فرد است.
البته كوشش Kass براي روشن كردن مفهوم خيلي موفق نيست، اما او به طور عمده بر ريشه‌هاي اشتقاقي لغات و تعريف‌هاي متفاوت لغتنامه‌اي متكي است. اين‌ها تفاوت‌ها گيج‌كننده هستند، مخصوصاً براي كسي كه يك دوره اخلاقي و سياسي را دنبال مي‌كند.
هرچند امانوئل كانت در قرن 18 درباره‌ي «بزرگي» نوشته و حتي كلام مورد استفاده‌اش ساده‌تربود؛ اما عمده‌ترين مشكل در اين موضوع، اين است كه كوشش‌هاي قوي براي روشن كردن آن و كار با آن مطرح نشده است.
جاه‌طلبي Kass با طرح بد موضوعات، «كرامت و بزرگي» را به يك ايده و سخن اشرافي تبديل كرده و به طور خلاصه از امكان «دموكراسي» آن سخن مي‌گويد. اگر ايده‌ي بزرگي نياز دارد كه به نوعي خريد يا فروش شود و سپس به صورت يك تصور مفيد سياسي مطرح شود، مرده‌اي از راه رسيده است؛ چنان‌چه در جاهاي ديگر، با وجودي كه او يك بحث قوي را براي برابري انسان مطرح مي‌سازد ولي نشانه‌اي از عملكرد پرهيزكارانه نيست.
شايد استنباط من اشتباه است كه مقصود او دموكراسي است. انتقاد من اين نيست كه كوشش Kass براي يافتن يك راه مشخص‌كننده‌ي ارزش توارث زندگي انسان و مشخصات انساني مهم است؛ بلكه انتقاد من در اعتقاد او به «كرامت» است.
كوتاهي‌هاي اين موضوع، به طور عمده، ابهام‌ها و تمايل براي مجادله، زبان ارزشي، مزايا يا ريسك‌ها و يا عواقب خوب و بد (كلامي كه ارزش Kass را به حداقل رسانده) هستند كه به ما در قضاوت منطقي كمك مي‌كنند.
منطق من براي مخالفت زياد با توليد موجود و همانندسازي تحقيقي، اين است كه سود انساني كمي را به ازاي بهايي بسيار و زيان‌آور به ارمغان مي‌آورد و منتظر اين نيست كه اين عمل يك قصور دربرابر «بزرگي» است.
فرهنگ ما فاقد يك بحث مؤثر درباره‌ي ارزش غايي زندگي بشر يا طرح قضاوت‌هاي بزرگ در اين باره است ‌كه سرانجام توليد بشر خوب است هرچند كه ما به خوبي در مورد جنگ‌هاي هسته‌اي، تخريب محيط زيست، گرسنگي مردم جهان يا خودكامه‌گرايي بحث مي‌كنيم. زيرا در اين موارد ما سرمايه‌ي تجربي داريم. اما در مورد بسياري از تكنولوژي‌هاي ژنتيكي و زيست‌پزشكي جديد، تجربه‌ي كمي داريم يا حتي تجربه‌ي مستقيمي نداريم و تنها آن را تصور مي‌كنيم.
Kass دوست داشت طبيعت به استخدام ما درآيد اما او آشكار نكرد كه چگونه؟
Kass در اشاره به ادعاي C.S.Lewis در «براندازي انسان»، نوشت: «انساني كه قوي‌تر از طبيعت ناميده شده، در حقيقت هميشه از يك قدرت اعمال شده به وسيله چيزهاي ديگر با دانش طبيعت؛ به عنوان ابزار استفاده مي‌كند. پس آيا مي‌تواند به واقع از تبادل قانون طبيعت براي نقش اختياري آينده‌ي بشر آزاد شده باشد؟»
در اين نظر، غلبه‌ي بر طبيعت هدف است. اختراع چرخ و شخم به راحتي در خور توصيف نبود و اينترنت، بارها قدرت استبدادي را برانداخت.
و منصفانه، «قانون طبيعت» مورد توجه تكنولوژي‌هاي پزشكي و زيست پزشكي چه هست؟
يقيناً منظور Kass اين نبوده كه هر بلايي كه طبيعت بر سر بدن بشر مي‌آورد پذيرفتني است؛ به‌علاوه او از بسياري از پيشرفت‌هاي پزشكي تمجيد مي‌كند. معناي حقيقي سخن او، پيچيده و مبهم باقي مانده. بسياري از پيش‌بيني‌هاي Kass، ممكن است سهواً پيش آيد ولي نه به صورت نتيجه‌اي از عملكرد دانشمندان متكبر و درگيري‌ها و ترديدهايشان در خلق يك آينده‌ي نامعلوم.
براي مثال: در درمان حافظه، بيشترين تلاش‌ها براي درمان كاهش حافظه در آلزايمر يا جنون‌هاي ديگر است. به طور يقين در آينده تلاش براي بهبود كيفيت زندگي پيران و طولاني كردن عمر ادامه مي‌يابد و متخصصان آمارگيري نشان دادند كه بر اساس روندهاي تاريخي، انتظار يك زندگي متوسط 100 سال، خوش‌بينانه است.
يك نكته‌ي عمده در بحث‌هايKass عليه تحقيقات همانندسازي، اين است كه اين تحقيقات يك شيب لغزنده‌ي كلاسيك است كه اجازه مي‌دهد تا ابزار بيولوژيكي لازم، براي توليد مجدد توسعه يابند و وقتي كه ابزار موجود باشند، مطمئناً وقوع هم مي‌يابد. علوم زيست پزشكي (كه او معتقد است مانبايد آن را تحليل كنيم)، پر از شيب‌هاي لغزنده‌اند كه بيشترشان تصادفي و پيش‌بيني نشده‌اند.
ما بايد شيطان‌هاي علمي را كه پيش‌بيني كرده‌ايم كنترل كنيم؛ ولي آنهايي را كه ما پيش‌بيني نكرديم، انجامشان به يك شانس خوب يا بد وابسته است.
يك عده در جامعه‌ي زيست پزشكي هستند كه در ريسك كردن مشهورند و در اين‌جا نام James D. Watson، مشهورترين ژنتيك‌دان ما، فوراً به ذهن مي‌آيد.
حركت محيطي، استفاده از يك سري اصول احتياط آميز را براي بحث با ريسك هاي محيطي طرح مي‌كند. علوم زيست پزشكي در آن مسير حركت نمي‌كنند اما كتاب Kass ، ممكن است به ما در انجام آن كمك كند.
متأسفانه بسياري ا ز قسمت‌هاي اين كتاب، دانشمندان، متخصصان اخلاق زيستي و نيز بسياري از ليبرال‌ها را بيزار مي‌كند.
Kass مي‌گويد: «اگر من به طرز مجادله‌آميز نوشتم، تنها به اين خاطر است كه ما قبل از اين‌كه خيلي دير شود، بدانيم كه چه انجام مي‌‌دهيم».
هر چند دركتاب Kass راهي بيشتر از يك مجادله‌ي اندك پيموده شده و بدتر اين‌كه، اين مجادله با بيان سختگيرانه و شديد و خود به طور مستقيم عليه دانشمندان و متخصصان اخلاق زيستي (بدون ذكر نام آن‌ها) طرح شده، اين كار، آسيب‌زننده است و در اين كتاب، آنها به پيش بردن ما به سمت آينده‌اي نامعلوم متهم شده‌اند. البته اين مسأله جاي ترديد دارد كه آيا به واقع دانشمندان و متخصصان اخلاق زيستي، همان تخلفاتي را كه در كتاب به آن‌ها اشاره شده، انجام خواهند داد؟
Kass درباره‌ي روان‌شناسان و متخصصان اخلاق زيستي با سرسختي و جديت نوشته. اين رفتار ناملايم او، با توجه به رفتار صلح‌جويانه‌اش، نقد رسم يهودي خود و مفسران يهودي بر روي همان موضوع، قابل مقايسه و تأمل است.
او درباره‌ي نظر مفسران يهودي روي متخصصان تكنولوژي درمان ژنتيكي و موضوعات وابسته مي‌نويسد: «تقريباً هميشه مطلوبيت پيشرفت پزشكي بر روي مسائل جانبي زندگي (مانند طول عمر بيشتر و زندگي جديد) به طور قوي كاهش مي‌يابد؛ آنها بيماران را شفا مي‌دهند، مرگ را مهار مي‌كنند و زندگي را به صورت ارزش‌هايي نزديك به استبداد توسعه مي‌دهند». به طور خلاصهKass نتيجه مي‌گيرد كه تنها، ارزش‌هايي كه او در فرهنگ پزشكي رايج و در يك جامعه‌ي مذهبي مقدس تراشيده، براي زمان طولاني موجوديت داشته است. من بايد اضافه كنم كه او سعي مي‌كند نشان دهد كه فرهنگ‌ها همه اشتباه‌اند و فرهنگ مناسب، فرهنگي است كه او مي‌گويد. عمدتاً لحن او براي صحبت با جامعه‌ي يهودي خودش، مجذوب‌كننده است در حالي‌كه بسياري از حملات تند او به تكنولوژيست‌ها و درمان‌گران ژنتيكي، چيزي وراي عصبانيت است.
Kass هنوز هم به عنوان كسي كه تصوير منسوخي از حضور متخصصان اخلاق زيستي ارائه مي‌دهد، حضور دارد.
او مي‌گويد كه يك تئوري اخلاقي ويژه به نام «اصولگرايي» (بر طبق اظهارات خودش) كه در اواسط سال 1970 ظهور يافت، در توصيف بخش اخلاق زيستي آمده.
(اين اصولگرايي همان پذيرش اصول‌هاي استقلال، نيكي و عدالت است).
در حالي‌كه چنين ادعايي و شخص حرفه‌اي كه بتواند چنين ادعايي بكند، وجود ندارد.
حتي امروزه اين‌كه Kass مي‌گويد: «جامعه‌ي حرفه‌اي بين‌المللي كه اعضاي راهنما بفرستد» وجود ندارد. مهم‌تر اين‌كه تا پايان 1980، اصولگرايي يك تئوري مضحك و رد شده بود و به‌علاوه اصول منتهي به آن، براي يك دهه تحت انتقاد شديد بود.
Kass اخلاق زيستي را مجزا و دور از زندگي عادي مي‌داند. اما براي حداقل يك دهه، بيشترين متخصصان اخلاق زيستي در انتقاد به وي در زمينه‌ي مشكلات اخلاقي، تصميم‌ها و در نوع زندگي روزمره و عادي توافق داشتند.
در مورد اين ادعايي كه متخصصان اخلاق زيستي در امكان يك اصلاح نژادي جديد بي‌تفاوتند خواننده مي‌تواند به كتاب “Eugenics“ از Troy Duster مراجعه كند.
به دور از مباحثي كه گفته شد، در حقيقت Kass يكي از مردم تحريك‌كننده‌اي است كه من مي‌شناسم. مهارت بسيار زياد او در بيان موضوعات، در كتاب محرك او وجود دارد.
خوانندگان كتاب به احتمال زياد، يا تحريك شده و يا برانگيخته خواهند شد، ولي به‌هرحال يك بحث بزرگ را خواهند آموخت. آن‌ها در مي‌يابند كه بحث‌هاي مركزي Kass مواردي هستند كه بسيار مهم‌اند و اساسي براي آينده بشر، به صورتي كه او ادعا كرده به حساب مي‌آيند.
 
تعاريف ومباحث ديگر درموضوع اخلاق  پزشكي
الف ) اخلاق پزشکی
اخلاق پزشكي دانشي  میان رشته ای است که موضوع آن مسائل و مباحث اخلاقی در حوزه ی علوم پزشکی است.
این مسائل و مباحث در شاخه های مختلف علوم پزشکی به عنوان حرفه، پژوهشهای پزشکی و سیاستگذاری نظام سلامت مطرح هستند .
محتوای این مباحث از رشته های گوناگون دانش و معرفت بشری به اخلاق پزشکی وارد شده و در شکل گیری این حوزه از دانش دخیل بوده اند. در این میان، فلسفه اخلاق، حقوق، الهیات، فقه، ادبیات، جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد و تاریخ تاثیر و نقش بیشتریداشته اند.
برخی مسائل و پرسشها در حوزه اخلاق پزشکی سابقه ای دیرینه دارند و در متون کهن پزشکی نیز مورد توجه و بحث قرار گرفته اند مثل سقط جنین و رابطه پزشک و بیمار. برخی دیگر به دنبال پزشکی مدرن پدید آمده اند و از توانایی ها و امکانات بی سابقه ای که دانش و فناوری پزشکی نوین پیش روی بشر قرار داده ناشی می شوند مثل پیوند اعضاء و استفاده از سلولهای بنیادی در معالجه و درمان .
از جمله مباحث اخلاق پزشکی می توان مسائل اخلاقی در بیماران پایان حیات ، اخلاق در پژوهشهای پزشکی، وظایف و مسئولیتهای پزشک، حقوق و نقش بیمار در تصمیم گیریهای پزشکی، فایده رساندن و زیان وارد نکردن، مباحث حقوقی و اخلاقی در پیوند اعضاء، عدالت در توزیع منابع، رضایت آگاهانه، اتانازی، سلامت و بیماری، مفهوم شخص ، شاٌن و کرامت انسانی، شاٌن اخلاقی(Moral status)، مسائل اخلاقی در باروری و ناباروری، کمیته های اخلاق در پژوهش، مرگ مغزی و شاخص های آن، شبیه سازی انسان، اهلیت (Competence) و راه های تعیین آن، رهیافت مبتنی بر اصول، رهیافت مبتنی بر موارد الگو (Casuistry)، رهیافت مبتنی بر نتایج (Consequentialism)، رهیافت مبتنی بر روایت(Narrativism) رهیافت مبتنی بر مراقبت، پژوهش روی حیوانات، رهیافت وظیفه گرا، اخلاق در سیاستگذاری و تخصیص منابع محدود را نام برد.
ب ) حقوق پزشکی
 
از پزشکی و حقوق همواره به عنوان دو علم ممتاز در جوامع انسانی یاد شده است و در عصر حاضر این دو علم اهمیت بیشتری یافته، به گونه ای که نمی توان جامعه ای را بی نیاز از وجود آن دو تصور کرد .
 
به موازات پیشرفت های نوین پزشکی، تحول در علم حقوق و بازنگری در قوانین ضرورتی اجتناب ناپذیر گردیده و قوانین همگام با تحول تکنیک های جدید زیست پزشکی به عنوان بخشی لاینفک از روش نگرش جامعه و افراد آن به نظم اجتماعی در آمده است.
 
بررسی نگرش های فعلی جوامع به حقوق و پزشکی توجه بیشتر ما را به مفاهیم گسترده برقراری نظم و امنیت در جامعه و استقرار عدالت به عنوان بهترین راهنما برای تصمیم گیریهای تقنینی، قضایی و اجرایی و گذار از خود اندیشی فردی به کارکردهای نهادی و اجتماعی معطوف می دارد.
 
پزشکی نوین و حقوق جدید نهادهای رسمی جوامعند که فراتر از تخصص های ویژه، مورد توجه دولتمردان قرار گرفته است، زیرا نیروی پویای پزشکی مفهوم نظم اجتماعی جوامع را دگرگون کرده است و قانون به عنوان وسیله ای برای حفظ نظم اجتماعی و کمک به پیشرفت آن معرفی شده است . بنابراین قانون ساختاری اجتماعی است که برای اعتبار اجتماعی و سلامت جامعه پزشکی، لازم است نقش آن در ارتباط با پزشکی نوین بیشتر روشن شود. این رویکرد نهادی عامل پیشرفت های عمیق و پژوهشگرانه و تعامل بین حقوق و پزشکی شده است.
 
حقوق پزشکی رسالت سنگین این تعامل را به عهده دارد و به تبیین معیار سنجش حرکت در این مسیر می پردازد
 

3- منبع http://www.akhlagh.org/biotechnologicalethics.aspxمرکز تحقیقات اخلاق وحقوق پزشکی

يزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا